سنگر دفاع از آرمانها لایحمل هذا العلم الا اهل البصر والصبر
| ||
|
در ابتدا شاید این اقدام به «شیطنت یک مشت آدم ضد مذهب» تعبیر شود، ولی با عمیق شدن و دقت در موضوع به یک طراحی هوشمندانه و زیرکانه می رسیم که در بستر خاصی از زمان اهداف فراوانی را پی گرفته است.
پس از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و به دنبال شکست تفکر مارکسیسم، قطب ایدئولوژیک دیگری با نام اسلام ناب محمدی در مقابل لیبرالیسم غرب سر برآورد. پس از به وجود آمدن این دوقطبی ایدئولوژیک، دنیای غرب (غرب ایدئولوژیک و نه غرب جغرافیایی) با شیوه های بسیار گوناگون به تقابل با تفکر اسلام راستین پرداخت تا مگر بتواند این ایدئولوژی را منزوی ساخته و از صحنه رقابت خارج کند و مانند دهه های پیش با کمترین مزاحمت به استعمار، ظلم و زیاده خواهی خود در سطح جهان ادامه دهد. اما به لطف خداوند روز به روز به طرفداران اندیشه اسلام راستین افزوده شد و اکنون می بینیم که این تفکر تقریبا بر تمام جهان اسلام حاکم شده است و مسلمانان در کشورهای مختلف اسلامی علیه ظلم و ستم قیام کرده اند.
هم اکنون دنیای غرب که سقوط یک به یک پایگاه هایش را در کشورهای اسلامی مشاهده می کند، خود را قربانی و زخم خورده این مکتب دانسته و تهاجم خود به این اعتقاد و اندیشه را گسترده تر از پیش ادامه می دهد.
دستگاه گسترده ناتوی فرهنگی که روزی کاریکاتورهای موهن پیامبر اکرم (ص) را در دانمارک کشید، اکنون کاری کم خرج تر و پر درآمدتر را پیش گرفته است و برای این دستگاه چه چیز بهتر از این که مسلمان ها! با ادبیات دینی خودشان، به اعتقادات خود توهین کرده و ارزش های آن را زیر سوال ببرند؟ و به راستی اگر کتاب آیات شیطانی نوشته فردی غیر مسلمان بود آیا از حیز انتفاع ساقط نمی شد؟!
جهان استکبار با تجربه به این نتیجه رسیده است که به عنوان راه حل مساله اسلام، باید به هر طریق که شده «ربناالله» و «استقاموا» را از هم جدا کند! چرا که اگر این دو با هم جمع شدند، دیگر نمی توان انسان را ترساند و به زیر یوغ ستم کشید.
از منظر دنیای غرب، مسلمانانی که اهل استقامت نیستند - مثلاً سران شیخ نشین های خاورمیانه - موجوداتی بشدت دوست داشتنی هستند! و از طرف دیگر کسانی که از ایدئولوژی اسلام بی بهره اند، ولی استقامت می ورزند – مثلاً ژاپنی های جنگ جهانی دوم – اگر چه گاهی شیطنت می کنند، ولی باز قابل تحمل هستند و می توان تادیبشان کرد! ولی مسلمان معتقد، بخصوص شیعه و ایرانی جماعت را باید کشت تا آدم شود، تازه کشته های اینها هم خطرهای خاص خودشان را دارند ...
لااقل به دو دلیل شیعیان مقدمند:
آری دنیای غرب به این نتیجه رسیده است که: الف: اعتقاد به ظهور منجی، کلید اتصال انقلاب ها و خیزش مردم ستمدیده دنیاست که در یک شب می تواند جهان استکبار را به زیر بکشد.(3)
(توهین به امام زمان (عج)، به زیر سوال بردن وجود ایشان و به تمسخر گرفتن غیبت و ظهور حضرت، با کنایه هایی نظیر «نقی موعود آمد» و «ظهور نقی»؛ در این راستا تفسیر می شود.)
خودشان در مرامنامه کمپین گفته اند: «ما اعضاي كمپين به نقش بسيار مهم روشنفكران و دانشگاهيان در پيشبرد آرمانهاي خود معتقديم و نقش اصلي اين روند را بر دوش دانشگاهيان ميدانيم.» به راستی آیا جا ندارد از خودمان بپرسیم «در دانشگاه های ما چه خبر است که دشمن این گونه به دانشگاهیان ما امید بسته است؟» در مجموع آنچه اظهر من الشمس است، تمرکز ویژه دشمن بر روی جوانان ما است. 4- چرا امام هادی (ع) را انتخاب کرده اند؟ الف: برای راه اندازی یک سلسله توهین، ابتدا باید کمترین حساسیت را برانگیخت تا بتوان فرصتی برای تنفس گرفت، فضا را سنجید و کار را ادامه داد. حالا اگر نعوذ بالله من و شما بخواهیم از میان امامان معصوم یکی را برای این موضوع انتخاب کنیم، کدام یک را بر می گزینیم؟
ج: دلیل دیگری که محتمل است!
بحث در مورد این دلیل را با گفتار و مثالی پندآموز، از عارف واصل، حاج میرزا اسماعیل دولابی آغاز می کنیم.
باید گفت همان گونه که خطبه های توحیدی امام علی (ع) در قله معارف توحیدی است، بی شک می توان زیارت جامعه کبیره که از امام هادی (ع) نقل شده است را در قله معارف ولایی به شمار آورد که ائمه معصومین علیهم السلام تبیین كرده اند.
توجه به این معارف می تواند قدرت عظیم و استقامت بی نهایتی را در شیعیان جهان به وجود بیاورد و احتمالاً همین موضوع است که دشمنان را متوجه این امام همام کرده است.
- وَخُزّانَ الْعِلْمِ، و گنجینه داران دانش
آنچه شیعیان و محبین اهل بیت علیهم السلام در این زیارت می گویند:
- فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ غَیْرِکُمْ پس با شما باشم با شما نه با غیر شما.
- وَ جَعَلَنى مِمَّنْ یَقْتَصُّ آثارَکُمْ، وَ یَسْلُکُ سَبیلَکُمْ، وَیَهْتَدى بِهُدیکُمْ، وَ یُحْشَرُ فى زُمْرَتِکُمْ، وَ یُکَرُّ فى رَجْعَتِکُمْ، وَیُمَلَّکُ فى دَوْلَتِکُمْ، وَیُشَرَّفُ فى عافِیَتِکُمْ، وَ یُمَکَّنُ فى اَیّامِکُمْ، و (خداوند) بگرداند مرا از کسانى که پیروى کند از آثار شما و مى رود به راه شما و راهنمایى جوید به راهنمایى شما و محشور گردد در گروه شما و بازگردد در دوران رجعت و بازگشت شما و به فرمانروایى رسد در دوران حکومت شما و مفتخر گردد به عافیت (و حسن عاقبت) از شما و مقتدر گردد در روزهاى (حکومت) شما.
5- چرا زبان طنز را برگزیده اند؟ در فضایی که عقلانیت و منطق حاکم باشد بی شک حق و حقیقت آشکار می شود. حال اگر صاحبان یک ایدئولوژی ببینند که در حال مقهور شدن در مقابل یک ایدئولوژی برتر هستند، باید برای تن ندادن به این شکست، فضای رقابت را از عقلانیت و منطق تهی کنند. مثل تماشاگران طرفدار یک تیم فوتبال که وقتی می بینند تیمشان 10 تا گل خورده است و گلی نزده است، در دقایق پایانی بازی از نرده های ورزشگاه بالا می روند و می ریزند داخل زمین بازی و یک فصل مفصل داور و بازیکنان تیم پیروز را کتک می زنند! این دقیقا کاری است که صاحبان ایدئولوژی لیبرالیسم در مقابل ایدئولوژی اسلام راستین می کنند.
6- در مجموع دشمن به دنبال چه اهدافی بوده است؟
«تشكيل حلقههاي روشنفكري در دانشگاهها و مراكز آموزش عالي ميتواند پيشرفت اين روند را بسيار سرعت ببخشد.»
«ما معتقديم كه وظيفه دانشگاهها و مراكز روشنفكري، در درجه اول، مبارزه با خرافات، ناداني و تعصب است.» «ما اعضاي كمپين بر نقش تبليغات در پيشبرد هدف خود بسيار تأكيد داريم. اين تبليغات بايد هم در دنياي مجازي و هم در دنياي واقعي و با تكيه بر اخلاق عقلمحور و گفتمان انجام شود.»
به عقیده بنده پایه ریز این طرح یک اتاق فکر خبره در خارج از کشور بوده است که با فراخواندن افراد گوناگون، بخصوص گروهک های مخالف جمهوری اسلامی، آنها را اجیر ساخته و یک تیم حرفه ای از طنزنویسان، گرافیست ها و غيره را تشکیل داده و با دادن خوراک فکری به آنها، از این جماعت قلم به مزد کار می کشد.
و اما در مورد این که چه کسانی عضو این کمپین هستند باید گفت: با رجوع به وبلاگ های این جماعت متوجه می شویم که تعداد زیادی از این اعضا، متعلق به گروهک های مخالف جمهوری اسلامی هستند که پس از شکست مفتضحانه فتنه 88 فرصتی برای عقده گشایی یافته اند. اگر هنوز کسی ... - با این توصیفات اگر هنوز کسی این اقدام را «شیطنت یک مشت آدم ضد مذهب» می داند، باید لااقل به این سوال پاسخ بدهد که آیا می شود این حجم انبوه کارهای گرافیکی، نوشته های حرفه ای طنز و کلیپ تصویری که در این صفحه به کار رفته است و مستمر و مداوم به روز می شود، به صورت خلق الساعه و بی هیچ حمایت و سرمایه گذاری به وجود آمده باشد؟
- اگر هنوز کسی اهداف تشکیل این کمپین و البته انجام دیگر کارهای مشابه را آنقدرها بلند نمی داند که ربطی به بیداری اسلامی و مشکلات فرا روی جهان سلطه داشته باشد، به این قسمت از مرامنامه این گروه توجه کند: «ما اعضاي كمپين خواهان گسترش مأموريت اين كمپين به تمام مناطق جهان و ايجاد همگرايي بينالمللي هستيم. اگر چه اين كمپين به زبان پارسي است و به موضوعات مطرح در ايران ميپردازد، اما يقينا قابليت آن را دارد تا با جنبشهاي بينالمللي همگرايي و اتحاد پيدا كند.» آری به نظر می رسد، این برنامه از ایران به عنوان «قلب تپنده نهضت جهانی ضد سلطه» آغاز شده است و اهداف بلندی را در سرتاسر جهان دنبال خواهد کرد. 8- چه اموری باعث شده تا تعدادی از جوانان میهنمان با پیوستن به این کمپین، به هتاکی های بی شرمانه علیه مقدسات اسلام بپردازند؟
بحث را با مطرح کردن این سوال آغاز می کنیم كه چرا هیچ یک از همین جوانان، راضی نمی شود پدر و یا مادر خود را حتی پس از مرگشان به تمسخر گرفته، مورد توهین قرار دهد؟ پاسخ روشن است؛ زیرا همه به تاثیر و جایگاه والدین، زحمات و دلسوزی هایشان و حقی که بر گردنشان دارند، آگاه هستند. به عقیده بنده اساس این توهین ها بر این موضوع استوار است که این جوانان نتوانسته اند به این سوال پاسخ بدهند كه امام هادی (ع) به چه درد زندگی ما می خورد و بود و یا نبود اعتقاد به ایشان در زندگی ما چه تاثیری دارد؟ همین نتوانستن باعث شده به قضاوت بنشینند و اساس مسئله را به تمسخر بگیرند. در اینجا لااقل دو ایراد به ما وارد است؛ اول اينكه عدم تبیین مباحث ریشه ای در زمینه امامت به خصوص نقش، اهمیت و جایگاه امام معصوم در زندگی مردم؛ زيرا زمانی که چیزی جز حوادث تاریخی و حکایات زندگی ائمه علیهم السلام به دانش آموز و دانشجویانمان یاد نداده ایم، چه توقعی است که او بتواند از پس این سوال بر بیاید؟
مسئله دوم نیاموختن نحوه اندیشیدن و تنها روخوانی کردن اندیشه ها برای فرزندان این مرز و بوم است. طیف تقریبا گسترده ای از جوانان ما تنها میراث بر اندیشه ها بوده اند و اگر اندیشه ای را هم پذیرفته اند با تعقل همراه نبوده است. با این اوصاف باید حق داد که جوانی که پشتوانه استوار عقلی برای اعتقاداتش نمی بیند در مقابل سیل عظیم شبهه افکنی دشمنان تسلیم شود و اعتقاداتش را دو دستی به شیاطین تحویل دهد. متاسفانه ما نتوانسته ایم حتی ایشان را از «لاشیء» به «لا ادری» برسانیم. (6) اینجاست که آدم منظور سخنان اندیشمندانه ی رهبر معظم انقلاب در مورد موضوع آموزش فلسفه به کودکان را در می یابد.(7)
چند تقصیر دیگر که در این قضیه دخیل بوده است را به صورت گذرا مورد بررسی قرار می دهیم؛ - ما نتوانسته ایم به جوانانمان بفهمانیم که نباید مشکلات و ایرادهایی که در میهن عزیزمان وجود دارد را به پای اسلام بگذارند. - ما راه را برای ابراز انتقادات این قشر نسبت به مسائل پیرامونشان هموار نکرده ایم و نحوه صحیح انتقاد و امر به معروف و نهی از منکر را به آنها آموزش نداده ایم. به راستی آیا آموزش امر به معروف و نهی از منکر در آموزش و پرورش و آموزش عالی ما جایگاهی دارد؟ اگر کسی از دوستان و آشنایان ما در مقابل ما لطیفه ای بگوید که در آن ارزش ها و مقدساتمان به تمسخر گرفته شوند ما باید چه کار کنیم؟ - غفلت از ترویج طنز اخلاق مدار در جامعه؛ تبیین این موضوع مجال بیشتری می طلبد، ولی در اینجا خوب است برای پی بردن به گوشه ای از برکات و فواید طنز به پاسخ رهبر معظم انقلاب (حفظه الله تعالی) به نامه مرحوم كيومرث صابرى، مدير مسئول مجلهى گلآقا اشاره کنیم که ایشان با اشاره به خلأ فرهنگى و هنرى در زمینه طنز می فرمایند: «طنز صادق و دلسوزانه بايد همهنقاط معيوب، بخصوص آنها را كه كمتر به چشم مىآيند و آنها كه بيشتر به علم و اطلاع همگان از آن نياز هست، هنرمندانه ببيند و بنماياند. امروز جامعه و نظام انقلابى ما با دشمنانى روبهروست كه همه ابزارهاى محسوس و نامحسوس را براى ضربه زدن و جريحهدار كردن مردم و نظام و انقلاب به كار مىبرند. براى آگاه كردن ذهن مردم از خدعه دشمن، چه وسيلهاى از طنز هنرمندانه و شيرين و زيركانه، بهتر و كارىتر؟» (نامه به تاریخ ۱۳۷۰/04/27) شاید بد نباشد مسئولینی که هنوز به ظرفیت ها و قابلیت های فراوان طنز پی نبرده اند و باز قرار است تمام همّ خود را مصروف ساخت «خنده بازارها» کنند، اندکی در این چند سطر از مرامنامه کمپین تامل کنند: «روش خاصي كه كمپين در پيش گرفته، استفاده از زبان طنز (طنز جدي، طنز تلخ) است. به نظر ما زبان طنز بهترین شیوه برای بیان حقایق است. در واقع، اين كمپين به قصد خنده و تفريح صرف و به قصد هزل و تمسخر بيمحتوا تشكيل نشده است. شايد اصليترين ويژگي اين كمپين در «جديت» آن باشد؛ چرا كه اين مبارزه و تلاش، رويكردي كاملاً جدي و راسخ را ميطلبد.» - عدم تبیین و ترویج اخلاق و عرفان اسلامی در جامعه؛ وقتی جامعه (لااقل جامعه فضای مجازی) به بد اخلاقی مفرط مبتلا شد، وقوع اینگونه مسائل نباید برای ما آنچنان غیرمترقبه باشد. وقتی گروه زیادی از جوانان ما به سمت کتاب ها و رسانه های مبلغ عرفان های کاذب و انحرافی کشیده می شوند تا مگر فطرت خداجوی خود را تسکین دهند، آیا خیلی عجیب خواهد بود که جوان در خود نیازی به ائمه علیهم السلام احساس نکند؟ به راستی چرا ما در میهن اسلامیمان تقریبا چیزی به عنوان فقه انحرافی نداریم، ولی از آن طرف تا دلتان بخواهد مکاتب اخلاقی منحرف و عرفان های نوظهور و انحرافی داریم؟ آیا حوزه های علمیه و دیگر مراکز دینی ما، حق اخلاق و عرفان اسلامی را آنگونه که باید ادا کرده اند؟ حوزه های علمیه که لبریزند از متخصصین طراز اول فقه، چه کارنامه ای در زمینه تربیت معلمین و متخصصین اخلاق و عرفان دارند؟ - (باید حواسمان باشد که: «دین اسلام منظومه و سیستمی است که نپرداختن و بی توجهی به یک بخش آن می تواند منطق بخش های دیگر آن را زیر سوال ببرد.) - بهره نبردن از لعن و تبری دشمنان اهل بیت (ع)؛ هرچند به نظر می آید هر دو اصل تولی و تبری آنگونه که باید در جامعه ما مورد توجه قرار نگرفته اند، ولی باید گفت آنچه که بیشتر مورد غفلت قرار گرفته، اهمیت و جایگاه فوق العاده لعن و تبری دشمنان اهل بیت (ع) در خودسازی و تزکیه نفس است. متاسفانه امروزه گروهی تحت عنوان تکثر گرایی، تساهل و تسامح و یا عرفان مآبی و تصوف گرایی، به نفی لعن و تبری و دعوت به صلح پرداخته اند که نتیجه طبیعی آن چیزی جز غیرت گریزی دینی در جوانان ما نبوده است و بی شک این موضوع سبب شده است تا دشمن عرصه را باز دیده و در اهانت به مقدسات ما جری تر شود. - تنی و ناتنی کردن ائمه (ع)؛ به راستی آیا در تبیین شخصیت والای ائمه تبعیض قائل نشده ایم؟ کودک و پیر و جوان ما چقدر از نقش والا و بزرگواری های امام هادی (ع) با خبرند؟ (8) - مسخره شدن روزمره ی نام ائمه علیهم السلام در جامعه؛ باب شدن اسم ها و ترکیباتی مانند جواد، غضنفر، حسن کچل، علی چپ و ... که به فراوانی در گفتار روزمره و رسانه های ما وجود دارند، بی شک در ایجاد این مسئله موثر بوده است. - شیوع بی دردی مزمن در مردم؛ واقعیت این است که ما از بس در قبال مشکلات فرهنگی اطراف خود – چه برسد به فضای مجازی- سکوت کرده ایم که عرصه برای هرگونه بی مبالاتی و هنجارشکنی فراهم آمده است. این ماجرا در طنز تلخ روزگار کار را به جایی کشانده که قشر مذهبی به عنوان اکثریت مردم، از جایگاه مدعی به جایگاه متهم تنزل یافته است. به عنوان مثال وقتی در جایگاه مدعی نپرسیدیم چرا برخی مردان جامعه، ناموس خود را وقف عام کرده اند تا هر کس از خلق ا... که اراده کرد از دیدار چهره و اندامشان محضوض گشته، حالَش را ببرد، آنگاه دیدیم که در جایگاه متهم محکوم شدیم و همین جماعت برای ناموس چادریمان شعر گفتند، حجابش را به تمسخر گرفتند، او را کلاغ، خاله سوسکه، نجمه آر پی جی و فاطی کماندو خطاب کردند. ما هم نشستیم و تماشا کردیم و ای کاش لااقل نفس لوامه ای بود که گاهی از درون به ما بگوید: ای مردان بکوشید یا جامه زنان بپوشید! (9) نشستیم و گفتیم باید با اینها به روش احسن مجادله کنیم در حالی که این جماعت ظلم کرده بودند و طبق آیه قرآن مشمول جدال احسن نمی شدند. (10) و حالا هم نشسته ایم، فرصت ها را یک به یک از دست می دهیم و حواسمان نیست که اگر گل نزنی، گل می خوری!!! خلاصه ی کلام اینکه ما مردم، گمشده ای داریم که به چند نام خوانده می شود؛ خشم انقلابی، غیرت دینی، بغض فی الله بنابراين (هر کس گمشده ما را یافت آن را تحویل داده، مژدگانی دریافت نماید!!!) نوبت به راه حل رسید.
9- حال چه باید کرد؟ در این مسئله شکی نیست که ما از یک طرف باید ضمن برطرف كردن ایرادهای مطرح شده، این هتاکی ها را به بهترین شیوه پاسخ بدهیم و عرصه را بر هتاکان تنگ كنیم. ولی از طرف دیگر دلیلی وجود ندارد که برای مقابله با این جریان حتما در میدانی بازی کنیم که دشمن آن را طراحی کرده و خودش هم برای آن قانون نوشته (11)، بلکه می توان با تشکیل منبرهای الکترونیک و بهره جستن از ابزارهای اطلاعاتی (مانند کاری که سایت هتاکین در برملا کردن تدریجی نام و اطلاعات شخصی اعضای این کمپین انجام داده است) به هدایت، ارشاد و پراکنده ساختن این جمع پرداخت و در عوض با خروج از این رویکرد منفعلانه در عرصه ی فرهنگ - که هرگز با شرایط بدر و خیبر ما همخوانی ندارد - مدام جبهه های فرهنگی جدیدی را پیشاروی دشمن گشود و با این جریان به مبارزه برخاست.
درتوضیح منبر الکترونیک به این توضیح بسنده می کنم که روحانیت محترم وقتی می بیند این قشر از جوانان نه به مسجد می آیند که پای منبرش بنشینند و نه صدا و سیمای مملکت را قبول دارند تا از آن طریق بشنوند، باید دست به کار شوند، بسم الله گفته، ادبیات این قشر را فرا بگیرند (12) و به صورت حرفه ای وارد رسانه های مورد استفاده و وثوق این قشر شده و به پاسخگویی شبهات و مسائل این جوانان بپردازند. آری زمانی که امیرالمومنین علی علیه السلام دید مردم به درِ خانه اش نیامدند، چهل شب همراه با بانوی پهلوشکسته به در خانه ی مردم رفت، تا آنان را به هدایت و رحمت الهی بکشاند و نجاتشان دهد.
(البته نباید زحمات روحانیت گرانقدر به خصوص در سامانه های پاسخگویی به سوالات و شبهات دینی را از یاد برد که اگر پای صحبت این بزرگواران هم بنشینیم دلی پر درد دارند) سخن آخر در عرصه مجازی به حرکت جهادی نیاز داریم. باید به خود آمده و دست به کار شویم؛ چرا که در عدالت حضرتش تردید است، اگر فردای قیامت تنها از آنچه کرده ایم بپرسد و نپرسد از آنچه می توانستیم و نکردیم. یقین کنیم که اگر تمام روزها عاشورا و تمام زمین کربلاست بی شک هر روز این صدا در تمام زمین می پیچد که؛ هَلْ مِنْ ذابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّه هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخافُ اللّه فينا، هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللّهَ فِى اِغاثَتِنا هَلْ مِنْ مُعِينٍ يَرْجُو ما عِنْدَاللّه فِى اِعانَتِنا «آيا مدافعی هست كه از حريم رسول خدا دفاع كند؟ آيا يكتاپرستي هست كه از خدا بترسد و ما را ياري دهد؟ آيا فريادرسي هست كه به خاطر خدا ما را ياري رساند؟ آيا كسي هست كه به خاطر روضه و رضوان الهي به نصرت ما بشتابد؟»
«والسلام» پا ورقی ها 1- «به راستي آنان كه گفتند پروردگار ما الله است و در پاي اين گفته خود استقامت ورزيدند نه ترسي دارند و نه اندوهگين ميشوند» سوره احقاف آیه ی 13 2- رجوع کنید به جصاص، ج 3، ص 154؛ شمسالائمه سرخسی، 1971، ج 1، ص 156ـ 157؛ ابنقدامه، ج10، ص 371؛ شوكانی، ج 7، ص 242ـ 243 (این اختلاف بارز تئوری و عمل، خود دلیلی روشن بر الگو گرفتن جهان اسلام از انقلاب اسلامی ایران است) 3- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «المهدي منّا اهلالبيت يصلح الله له امره في ليلة»؛ «مهدي از ما اهلبيت است و خداوند امرش را در يك شب درست ميكند» (كمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص184، باب6، ح4)
4- «دریغا بر بندگان! که هیچ فرستاده ای بر آنها نمی آمد مگر این که پیوسته او را استهزاء می کردند» سوره یاسین آیه ی 30 5- «و از مردم کسانی هستند که سخنان لهو و بیهوده را می خرند تا جاهلانه ( مردم را ) از راه خداوند گمراه سازند و آن را به مسخره گیرند آنها عذابی خوارکننده خواهند داشت» سوره لقمان آیه 6 6- نقل شده است که فردی از مادیون ملحد نزد امام صادق (ع) آمد و به ایشان گفت: من به وجود خدا ایمان ندارم و معتقدم که این سخنان واقعی نیست. امام (ع) از او پرسیدند: چرا به وجود خدا ایمان نداری؟ آن شخص گفت: چون او را مانند بت ها ندیده ام. لمس نکرده ام و هیچ جا هم او را مشاهده نکرده ام. امام (ع) با بردباری و تبسم فرمودند: شما خوب همه جا را گشته اید؟ شاید خداوند در زیر زمین و یا یکی از غارهای بزرگ کوه ها باشد. شاید در روی ماه یا یکی از ستاره ها باشد! آن شخص که از این سخن غافلگیر شده بود، گفت: خب همه جا را که نگشته ام. امام (ع) فرمودند: پس از کجا می دانی که نیست؟ تو باید بگویی نمی دانم هست یا نیست. نه این که بگویی نیست. آن شخص گفت: خب دقیقا یقین ندارم. امام (ع) فرمودند:حال که از «لا شیء» به «لا ادری» رسیدی بیا و بنشین تا برای تو ثابت کنم که خداوند وجود دارد. 7- «امروز در دنيا به زبان كودكى به كودكان فلسفه مىآموزند؛ يعنى چيزى كه از نظر بعضى از طراحان كشور ما بىمعنى است، فكر مىكنند فلسفه مخصوص آدم هاى ريش و سبيلدار و كسانى است كه يك سنى از آنها گذشته باشد. نگاه مدرن به مسائل حيات، امروز پيشروان علمى دنيا را به اينجا رسانده كه بايد فلسفه را از دورهى دبستان به كودكان تعليم داد البته با زبان كودكى» 12/2/1385
8- یکی از کارمندان دانشکده مهندسی هسته ای دانشگاه شهید بهشتی در مورد شهید گرانقدر استاد مجید شهریاری نقل کرده است: «حساس بود در ولادت همه ائمه شیرینی پخش کنند. اگر نمی کردند نا نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |